یاد آوری(دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش.)
یاد آوری(دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش.)

یاد آوری(دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش.)

رساله ی حقوق امام سجاد (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از آثار پر ارج امام سجاد علیه السلام رساله ی حقوق است که در کتب  کهندانشمندان شیعه از آن یاد شده و همه ی آن در کتاب تحف العقول و نیز کوتاه شده ی

آن در کتب  « من لا یحضره الفقیه ، خصال و امالی » نقل شده است.

  ما الان ترجمه ی بخش عمده ی آن را می آوریم .

حق خدا: حق خدای عز وجل برتو آن است که او را بپرستی، و بدو شرک نورزی،و چون به اخلاص چنین کنی خداوند کار دنیا و آخرتت را کفایت فرماید.

 

حق نفس : حق نفس تو بر آن است که آن را در طاعت خدا بزرگ گیری. 

حق زبان: باز داشتن آن از دشنام ،عادت دادن آن بر گفتار نیک  ، خوداری

از سخنی که در آن سودی نیست، نیکی به مردم و گفتن خوبی های آنان. 

حق گوش: باز داشتن آن از شنیدن غیبت است و نیز از شنیدن آنچه حلال

نیست .[مانند موسیقی حرام و....]

حق چشم : باز داشتن آن از آنچه دیدنش حلال نیست [مانند نگاه به نامحرم و

برخی فیلم ها ] وعبرت گرفتن آن.

حق دست: آن است که آن را درآنچه حلال نیست به کار نبری. 

حق پا: آن است که با آن به جاهایی که حلال نیست نروی ؛ با آن دو پا

بر صراط می ایستی ، پس بنگر تو را نلغزاند تا در آتش افتی. 

حق شکم: آن است که آن را ظرف حرام نسازی ، و زیاده بر سیری نخوری. 

حق عورت: آن است که آن را از زنا وفحشاء نگاه داری، واز مردمان بپوشانی . 

حق نماز : آن است که بدانی نماز به درگاه خدا رفتن است، و در آن حال در حضورخدای بزرگ ایستاده ای ،  واگر این را بدانی همچون بنده ای حقیر وکوچک می ایستی

و با دل خویش به او روی می کنی ، ونماز را چنانکه شایسته است به جای  می آوری. 

حق حج: آن است که بدانی این کار به درگاه خدا رفتن و فرار به سوی او از گناهان است،و  وسیله ی پذیرش توبه ی تو وانجام فریضه ای است که خداوند بر تو واجب ساخته.

 

حق روزه: آن است که بدانی روزه پرده ای است که خدای بزرگ بر زبان و گوشو چشم و شکم و عورت تو کشیده  ، تا به وسیله ی آن تو را از آتش حفظ کند،و اگر روزه را واگذاریپرده ی خدا را

 بر خویش پاره کرده ای.

حق صدقه: آن است که بدانی آن ذخیره ی تو نزد پروردگارا ست، وسپری است کهنیازی به گواه بر آن نداری ؛ اگر این را بدانی اطمینانت به آنچه در پنهان به خدا می سپاری بیشتر خواهد بود

  از آنچه در آشکار به ودیعه می دهی. وباید بدانی که صدقه در دنیا بلاها و بیماری ها را از تو باز

   می دارد و در آخرت آتش دوزخ را.

حق قربانی: آن است که به آن خدای بزرگ را بخواهی نه آفریدگان را، وبه وسیله یآن جز رحمت خدا ونجات خود را در رستاخیز نخواهی. 

حق معلم:بزرگ داشتن اوست، و مؤدب بودن در مجلس او، ونیکو گوش کردن سخن او، و روی آوردن به او، و باید صدای خویش را بر او بلند نکنی ، واگر کسی از او چیزی پرسد تو پاسخ ندهی

 تا او پاسخ دهد، و در مجلس او با کسی سخن نگویی و نزد او کسیرا غیبت نکنی و اگر بد او را

   نزد تو بگویند از او دفاع کنی، و زشتی های او را بپوشانی،و خوبی هایش را آشکار سازی ،وبا دشمنش همنشین نشوی، و دوست او را دشمن نباشی؛پس اگر بدین وظایف عمل کنی

  فرشتگان گواهی می دهندکه تو برای خدا قصد او کرده ای و دانش او آموخته ای ، نه برای مردم.

حق دانش آموز : حق  دانش آموزان آن است که بدانی خدای بزرگ با دانشی که به تو دادهو گنج های آن را بر تو گشوده ، تو را سرپرست آنان قرار داده است؛ پس اگر مردمان را نیک بیاموزی ،

 و بر آنان درشتی نکرده و خشمگین نشوی خدا فضل خویش را بر تو افزونسازد،

 و اگرمردم را از دانش خودباز داشتی یا با آنان درشتی کردی ٬ بر خداست که روشنایی دانش را      از توباز گیرد و تو را از نظرها بیاندازد. 

حق زن(همسر): حق همسر تو آن است که بدانی خدا او را وسیله ی آسایش و انس توقرار داده، وباید بدانی که این نعمت خداست بر تو ؛ پس او را گرامی بدار وبا او مدارا کن.

 اگر چه حق تو بر او واجب تر است؛ ولی بر تولازم است که با او مهربان باشی.

حق مادر: آن است که بدانی تو را در جایی حمل کرد(شکم) که دیگری  حمل نمی کند، و از    میوه ی دل خویش (خون) به تو داد که دیگری نمی دهد،

 و تو را با همه ی اعضایخود نگاهداری کرد، و باکی نداشت که خود

  گرسنه بماند و تو را سیر کند، و تشنه بماند و تو را سیراب سازد،

 و برهنه بماند و تو را بپوشاند، خود در آفتاب باشد و تو را در سایهگذارد،به

  خاطر تو بی خوابی کشید، و از سرما و گرما نگاهت داشت، تا برای او بمانی ،

 پس جز به یاری خدا و توفیق او توانایی سپاس او را نخواهی داشت .

حق پدر: آن است که بدانی او بنیاد توست، و اگر او نبود تو نبودی، پس هرگاه در خود چیز پسندیده ای دیدی بدان پدرت اصل آن نعمت است،

  و خدا را سپاس گزار و او را نیز بدین مقدار سپاسگزار باش.

حق فرزند: آن است که بدانی او از توست، و در نیک و بد دنیا وابسته ی به توست، وتومسئول تربیت و راهنمایی او نسبت به پروردگار و کمک

  به او در فرمانبرداری از دستورات الهی هستی .

 پس در کار او چون کسی باش که می داند بر نیکوکاری به او

پاداش می یابد و بر بدرفتاری با او کیفر می شود .

حق برادر: آن است که بدانی او دست تو وعزت تو و نیروی توست، او را سلاحی برای نافرمانی خدا و ابزار ستم بر آفریدگان قرار مده،  ودر مقابل دشمن یاریش کن و خیرخواهش باش،

  و اگر در راه اطاعت غیر خدا قدم زند خدا را از او بزرگ تر و گرامی تر دار .

حق نیکوکاربرتو: آن است که سپاسگزارش باشی، و نیکی او را به یاد داری، و خوبی او را بگویی و میان خود و خدا او را خالصانه دعا کنی،تا با این کاردرنهان و آشکار سپاس او را به جای آورده

 باشی ، آنگاه اگر روزی توانایی پاداش او داشتی او را پاداش دهی .

حق امام جماعت: آن است که بدانی او سفارت میان تو و خدای بزرگ را به عهده گرفته و از جانب تو سخن می گوید، و تو از جانب او

 سخن نمی گویی، و او تو را دعا می کند و تو او را دعا نمی کنی،

 و هرگاه نماز او نقصی داشته باشد به عهده ی اوست، و اگر تمام

و بی نقص باشد شریک او هستی، و او را بر تو بیشی نیست، پس جان تو را به جان خویش  ونماز تو را به نماز خود نگاه داشته است، او را بدین مقدارسپاسگزار باش .

   

حق همنشین: حق همنشین تو آن است که با او نرمی کنی و در گفتگوی با وی انصاف دهی، واز جای خود بی اجازه ی او برنخیزی ولی آن کس

  که نزد تو می نشیند می تواند بی اجازه یتو برخیزد، و لغزشهای

  او را فراموش کنی، و نیکی های او را از یاد نبری، وجز خیر او نگویی.

حق همسایه: رعایت حقوق اوست در غیاب او، و گرامی داشتن او در حضورش و یاری او اگر ستمدیده باشد، و باید عیب او را مجویی،

 و اگر از او بدب دیدی بپوشانی، و اگر نصیحت پذیر باشد

 او را اندرز دهی و به هنگام سختی او را وا مگذاری، واز لغزش او

درگذری، و گناه او را ببخشی و با بزرگواری با او معاشرت کنی .

حق دوست: آن است که با اوبه انصاف و کرم مصاحبت کنی و چنان که تو را گرامی می دارد او را گرامی بداری که در این کار بر تو پیشی نگیرد

  و اگر پیشی گیرد او را پاداش دهی، و بر او چنان مهربان باشی

 که او بر تو مهربان است و اگر آهنگ گناهی کند او را از آن بازداری،

و بر رحمتی باشی نه عذابی .

حق شریک: آن است که اگر غایب باشد کفایت او کنی، و اگر حاضر باشد رعایت وی نمایی، مخالف او حکم نکنی،

 و بی مشورت او کاری انجام ندهی، و مال او را محفوظ بداری،

ودر اندک وبسیار آن خیانت نکنی، چه تا آن هنگام که دو شریک به یکدیگر

 خیانت نکنند دست خدا با آنهاست .

حق مال: آن است که جز از حلال آن را به دست نیاوری، و جز در راه حلال مصرف نکنی، وکسی را که سپاسگزلر تو نیست

 بر خود مقدم نداری ، و در مال خودت به اطاعت پروردگار کار کنی ،

 و بر آن بخل نورزی تا حسرت و پشیمانی و وبال آن دامنگیرت شود.

حق وامخواه: آن است که اگر داری بپردازی، واگر نداری او را با گفتار نیک

خشنود سازی، و به نیکویی و نرمی جواب دهی و رد نمایی .

حق معاشر: حق آن کس که با تو معاشرت کند آن است که او را فریب ندهی و با او نیرنگ  نبازی، و در کار او از خدا بپرهیزی .

حق خصم برتو: حق خصمی که برتو ادعا کند آن است که اگر ادعایش درست است شاهد او بر خود باشی و بر او ستم نکنی،

 و حق او بدهی، واگر ادعایش نادرست است با او مدارا کنی

 و جز به مدارا رفتار نکنی و در کار او پروردگار خود را به خشم نیاوری .

حق توبرخصم: حق خصمی که تو بر او ادعا کنی آن است که اگر در دعوی خود راستگویی؛ با او به نیکی سخن بگویی و حق او را انکار نکنی،

  و اگر ادعای تو درست نیست از خدا

بپرهیزی و توبه کنی و ادعای خود را پس بگیری .

حق کسی که با تو مشورت می کند: آن است که اگر می دانی او را راهنمایی کنی واگر نمی دانی او را به کسی که می داند رهبری نمایی .

حق کسی که با او مشورت می کنی: آن است که اگر رأ ی او با تو موافق نیست به او تهمت نزنی ، و اگر موافق توست خدای راسپاس گویی .

حق نصیت خواه:حق آن کس که از تو پند خواهد آن است که او را پند دهی

وبا اوبه مهربانی ومدارا رفتار کنی .

حق پندگو: آن است که با او فروتنی کنی، وسخنش را بشنوی، اگر درست می گوید خدای را سپاس گویی و اگر درست نگوید به او مهربانی کنی وبه او تهمت نزنی .

 

حق بزرگتر ازتو:احترام به او به خاطر سن او و بزرگداشت او به خاطر پیشی وی در اسلام، و باید با او ستیزه نکنی و پیش از او به راه نیفتی، وپیشاپیش او نروی .

 

حق کوچکتر از تو:مهربانی بر اوست به هنگام آموزش او، و بخشیدن او،و

پوشاندن عیب او ، ومدارای با او وکمک به او .

حق سائل:حق کسی که از تو چیزی می خواهد بخشیدن به اوست به میزان نیازمندی او.

حق مسئول: حق آن کس که از او چیزی بخواهی آن است که اگر بدهد با سپاسگزاری از او بپذیری ، و اگر نداد عذر او را قبول کنی .

حق شادکننده ی تو : حق آن کس که برای خدا تو را شاد سازد آن است که نخست خدا را شکر کنی و آنگاه او راسپاس گویی .

حق بدی کننده ی به تو: آن است که بر او ببخشی ، ولی اگر می دانی که بخشش به زیان اوست (اورا به کارهای بد تشویق می کند) سزای بدی او را بدهی، خدا می فرماید :

« اگر کسی پس از ستم دیدن به انتقام برخیزد بر او گناهی نیست.»

حق هم کیش: حق هم دین تو آن است که در دل سلامت و رحمت برای آنان بخواهی ، و با بدکارانشان مدارا کنی و به نرمی در صدد اصلاحشان بر آیی ،

 و نیکوکارانشان را سپاس گویی ،و آزاری به ایشان نرسانی

 و آنچه برای خود دوست می داری برایآنان نیز دوست بداری و

 آنچه برای خود خوش نداری برای آنان نیز نخواهی، وپیرانشانراچون پدر وجوانانشان را چون برادر

 وپیرزنانشان را چون مادر و کودکانشان را چون فرزند خویش بدانی .

حق کافرانی که در پناه اسلام هستند: آن است که آنچه خدای بزرگ از آنان می پذیرد بپذیری و تا هنگامی که به عهد خود وفا می کنندبرایشان ستم نکنی.

 

منبع : زندگینامه ی چهارده معصوم علیهم السلام      آیت الله سید محسن خرازی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد